اندکی عاشقانه تر زیر این باران بمان ابر را بوسیده ام تا بوسه
بارانت کند
کاش وقتی آسمان بارانی است ، چشم را با اشک باران تر کنیم
کاش وقتی که تنها میشویم ، لحظه ای را یاد یکدیگر کنیم . . .
.
.
روزای بارونی قطره های بارون رو بشمار
اگه بند اومد روی رفاقت من حساب کن ، نه کم میاد و نه بند میاد . . .
.
.
به که گویم که تو منزلگه چشمان منی / به که گویم که تو گرمای دستان منی
گرچه پاییز نشد همدم و همسایه من / به که گویم که تو باران زمستان منی . . .
.
.
میدانم که می مانی و از قلبم بیرون نمیروی
پس لااقل باران را بهانه کن ، دارد باران می آید . . .
باران که می آید
حضور مبهم یک هیچ مرا فرا می گیرد
تپش های قلبم به شماره می افتد
دم می رود و بازدم به سختی باز می گردد
دلم سخت می گیرد
گر شود این سرنوشت از سر نوشت
گر شود این سرنوشت از سر نوشت
گر شود این سرنوشت از سر نوشت
گر شود این سرنوشت از سر نوشت
گر شود این سرنوشت از سر نوشت
گر شود این سرنوشت از سر نوشت
هرکه اینگونه نوشت این سرنوشت
از دوردست به تماشایت می نشینم.
در ساحل
در تو غرق می شوم
از نو جان می گیرم
نظرات شما عزیزان: